ヽ ``☁、ヽ☂ヽ ``、 ترکمن گزلヽ ``☁、ヽ☂ヽ ``、fahimeh
همه چی
دستاشو مشت کرده بود...
پرسیدم توی مشتت چیه؟! گفت :خودت نگاه کن دستاشو گرفتم و آروم باز کردم... توی دستاش چیزی نبود!!! گفتم :چیزی نیست که... دستامو که توی دستاش بود فشرد و گفت :نبود... ولی "حالا هست"!!! نظرات شما عزیزان: یک شنبه 3 شهريور 1392برچسب:, :: 10:45 :: نويسنده : فهیمه
درباره وبلاگ ![]() اینجا دنیا مجازیه...! همه دوس دارن ساده باشن ... آهای تویی که تازه وارد دُنیای مجازی شُدی : تنهایی هیچکسو باور نکن... این ملت عشقشون رو هم قایم میکنن تا بی درد سر هرزگی کنن... دیوارهای پر از غریبگی ... نوشته های پر از مردونگی ... لایک های پر از جاسوسی... همه اینا رو هم ... دروغی بیش نیست ....!. بله دوست عزیزم , همه دروغه .. آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |